به دور از هرگونه توجیه وضع موجود به ما میگوید که انقلابیون، روحانیون، متفکران و رهبران جمهوری اسلامی در تعریف و استقرار اجتماعی و فرهنگی نظام حکومتی مبتنی بر اهداف انقلاب اسلامی و اصول قانون اساسی موفق نبوده و به شدت کوتاهی کردهاند. شکی نیست که موانعی دشوار گذاری در این مسیر قرار داشته و دارد، اما تاکی میتوان با ذکر موانع، ناکارآمدیها را توجیه کرد و با یادآوری برخی موفقیتهای کلان که در زندگی روزمره مردم نقشی محسوسی در کوتاه مدت ندارد آنان را راضی نگهداشت؟.ایران در چنگال اختاپوس براندازی از درون و بیرون (بخش اول)
تلاطم فتنهها در ایران
در حالی که جمهوری اسلامی ایران در گرداب اغتشاشهای داخلی دست و پا میزد و از این ناحیه خسارات بزرگ مادی و اعتباری را متحمل شد، چین کمونیست که هنوز جوهر امضای قرارداد بیست ساله راهبردیاش با ایران خشک نشدهاست، بیرحمانه از پشت به ایران خنجر زد و در صف دشمنان غربی، عربی و یهودی این کشور قرار گرفت و با ادعاها و فتنههای آنها و بخصوص آل سعود و شیوخ خلیج فارس، برای براندازی حاکمیت ملی و تخریب تمامیت ارضی ایران همسو و همصدا شد. این بازی بیشرمانه چین به هیچ وجه قابل توجیه نیست و نشان میدهد که در عمل مشارکت راهبردی با ایران ندارد و تنها از ظرفیتها و مجبوریتهای این کشور برای تأمین منافع خود استفاده میکند و منافع و اعتبار ایران برایش اهمیتی ندارد .
از سوی دیگر ترکیه، آذربایجان و اسراییل در شمال ایران در دو سوی مرز مشترک با آذربایجان، در سوریه و در اقلیم کردستان عراق در غرب، در حال به ستوه آوردن ایران هستند که مجبور شود برای دفاع از تمامیت ارضی، و امنیت ملی خود وارد جنگ شود، جنگی که هرگز نمیخواهد و تاکنون با صبر ایوب بخصوص در قبال الهام علیاف رئیس دولت باکو از وقوع آن خود داری کردهاست. از سوی شرق مرزهای افغانستان و پاکستان که نیاز به گفتن ندارد.
در چنین وضعی در داخل ایران، تنشهای سیاسی، اجتماعی و فکری که از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی شکل گرفت به مروز زمان با فاصله گرفتن بخش زیادی از نیروها و عناصری که از دامن این انقلاب برخاسته و به قدرت رسیده بودند از نظام و رهبری، گسترش یافت. تخریب نظام از درون توسط اصلاح طلبان که زمینههای دخالت خارجی را بیش از پیش فراهم کرد، تنش اجتماعی و سیاسی را به اوج خود رساندهاست. این تخریب در حال حاضر به شدت در تبلیغات و موضعگیریهای منافقانه، و مقصر و ناتوان نشان دادن نظام و رهبری در اداره کشور و ظالم و ستمگر خواندن آنها جریان دارد.
اصلاح طلبان به رهبری سیدمحمدخاتمی و بقایای هاشمی رفسنجانی در تبانی نوشته یا نانوشته با گروههای ضدانقلاب و مزدور، قشر خاکستری جامعه که اکثریت سیال هستند را ابزار فشار و امتیازگیری از نظام قرار داده و به اغتشاش و تظاهرات و حتی آدمکشی و تخریب اموال و داراییهای ملی و مردمی تشویق میکنند. آنها در دورن نظام نفوذی زیادی دارند و برخی که به اصول گرا هم مشهور هستند گاه و بیگاه با اصلاح طلبان همسویی و سمپاتی نشان میدهند و حرفها و خواستههای آنها را نشخوار میکنند.
مهمتر از همه، شخص رهبری مخالفت و منافقت منافقان را با نظام و شخص خودشان نادیده گرفته و نمیگذارد که از دایرهٔ نظام به ظاهر خارج شوند. این وضع میتواند بیانگر این مطلب باشد که در حلقهٔ مشاوران و نزدیکان رهبری هم اصلاح طلبان نفوذ، لابی و همفکرانی دارند. اما این بزرگواری تاکنون نتیجه ندادهاست، چون مخالفان از هرطیفی اصل نظام اسلامی و رهبری را نمیخواهند.
به رو نیاوردن این مطلبِ آشکار، به جز این که فرصتها را از بین برده و وضع را بدتر کردهاست، سودی دیگری تاکنون نداشتهاست. البته گذشت زمان چهرهٔ واقعی اکثر اصلاح طلبان و نیروهای منتقد را برملا کرد، ولیکن خسارتش بیش از سودش بودهاست، چون اقتدار نظام را به چالش کشید و به اوباش و ایران ستیزان و فرصت طلبان هم فرصت عرض اندام داد که حرمت و اُبهت حاکمیت ایران و شخص رهبری را بشکنند.
تضعیف حاکمیت در داخل، اقتدار منطقهای و بینالمللی ایران را به شدت آسیب زد که نمونهاش همین تحقیر چین و آل سعود و رجز خوانی علیاف و اجرای مانور مشترک نظامی با ترکیه در مرز ایران و ژاژخواهیهای سران اروپا و آمریکا بویژه انگلیس، فرانسه و آلمان است. تا کنون در هیج کشور پیشرفته یا عقب مانده معترضان و منتقدان خیابانی به شخص اول مملکت شان – آن هم یک شخصیت حکیم، فرزانه و بینظیر در این زمانه- که سمبول وحدت ملی و تمامیت ارضی شناخته میشود فحش از کمر پایین ندادهاند.
در ایرانی که ادعای تمدن و فرهنگ چندین هزارساله، ادب، مهربانی و کردار نیک دارد کار سخیف و ضد انسانی فحش صورت گرفت که نشان دهندهٔ ابتذال فرهنگی آن هم در سایه یک نظام انقلابی اسلامی و اخلاق محور میباشد. در ایرانی که منادی تمدن اسلامی و مدعی ام القرای جهان اسلام است، در ایرانی که انقلاب اسلامی شکوهمند به پیروزی رسیده و نظام برخاسته از ارادهٔ مردم حاکم است، در ایرانی که مرکز تشیع و امید شیعیان جهان است، پرچم امام حسین (ع) و قرآن کریم آتش زده میشود. چنین جنایتی تاکنون در هیچ کشور اسلامی که حتی دشمنان اسلام و تشیع حاکمیت داشتهاند اتفاق نیافتاده است.
به دور از هرگونه توجیه این وضع به ما میگوید که انقلابیون، روحانیون، متفکران و رهبران جمهوری اسلامی در تعریف و استقرار اجتماعی و فرهنگی نظام حکومتی مبتنی بر اهداف انقلاب اسلامی و اصول قانون اساسی موفق نبوده و به شدت کوتاهی کردهاند. شکی نیست که موانعی دشوار گذاری در این مسیر قرار داشته و دارد، اما تاکی میتوان با ذکر موانع، ناکارآمدیها را توجیه کرد و با یادآوری برخی موفقیتهای کلان که در زندگی روزمره مردم نقشی محسوسی در کوتاه مدت ندارد آنان را راضی نگهداشت؟.
ایران تاکی میتواند تحریمهای فلج کننده و همهجانبه آمریکا و خصومتهای بی پایان و تهدیدهای این کشور و متحدان اروپاییاش بویژه انگلیس، فرانسه، آلمان، کانادا، آسترالیا و… که مجامع بینالمللی ونظام بینالملل را میچرخانند تحمل کند؟.
ایران تاکی میتواند تحقیر و تجاوز و کشاندن جنگ به داخل خاک ایران را از سوی بن سلمان و شیوخ دیگر خلیج فارس، قلدری و زورگویی اردوغان در منطقه، پاچهگیری علیاف که باکو را به مرکز خراب کاری علیه ایران و اعزام تروریستهای تکفیری و صهیونیست وابسته به اسراییل به این کشور تبدیل کردهاست را تحمل کند؟!
لانههای تروریستهای تکفیری و اشرار قاچاقچی در مرزهای شرقی ایران در پاکستان و افغانستان و انبارهای مواد مخدر که دهها سال است امنیت ایران را برهم میزند و هزاران کشته از مردم بیگناه و نیروهای انتظامی گرفتهاست به مشکل روتین ایران تبدیل شدهاست.
بدیهی است که با وجود همه مشکلات و فتنهها، کشتی انقلاب اسلامی و حاکمیت ملت ایران را رهبران خردمند و توانمندی چون حضرت امام خمینی و حضرت آیت الله خامنه ای تا کنون به سلامت از توفانهای مهیب در طی چهل و چهار سال گذشته گذراندهاند، اما هنوز در ساحل نجات آرام نگرفته و نمیگذارند که آرام بگیرد. با این وضع ایران تا کی میتواند رهبرانی چون امامین انقلاب داشته باشد در حالی که ساختار سیاسی و اداری معیوب و ناتوان است؟